«تو چه می دانی که عشق چیست؟ ... ما را به جرم عشق مواخذه می کنند گویا نمی دانند که عشق گناه نیست. اما کدام عشق؟ خداوندا! معبودا! وقتی فهمیدم که عشق به تو پایدار است و دیگر عشق ها دروغین است به عشق تو دل بستم. بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم. فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کرده ام. این تو بوده ای که عاشق بنده ات بوده ای و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام او را پاره کرده ای ...
آری، تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم. اما تو دست بر نداشتی و این قدر به این کار ادامه دادی تا سرانجام من گریزپای را به چنگ آوردی و من فکر می کردم با پای خود آمده ام. وه چه خیال باطلی! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود.
مرا که به چنگ آوردی به صحنه جهادم آوردی تا به دور از هر گونه هیاهو نرد عشق ببازی. کمند عشق را محکم تر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی و در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی و چه نیکو شرابی بود و من هنوز از لذت آن شراب مستم. اولین جرعه آن را که نوشیدم مست شدم و در حال مستی تقاضای جرعه ای دیگر کردم، اما این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی. پیاله ام را به طرفت دراز کردم و تقاضای جرعه ای دیگر کردم اما پیاله ام را شکستی. هر چه التماس کردم که جامی دیگر بده تا از حجاب جسمانی بیاسایم ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی . اکنون من خمارم و پیاله به دست هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم . ای عاشق من! ای واله ی من! پیاله ام را پر کن و مرا در خماری مگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته بودی، حال که به من رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری؟ تو که از عشق دم می زدی چرا هم اکنون مرا در انتظار گذاشته ای؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی پیاله را خود می شکنم و متاعم را به آتش می کشم تا در آتش حسرت بسوزی ...»
************************
چند روز بعد خبر آوردند که دانشجوی 19 ساله، ناصرالدین باغانی در تاریخ 11اسفند 65در منطقه عملیاتی شلمچه پیاله اش پر شد و این آخرین نامه او قبل از شهادتش بود...
پینوشت :
گفتوگوی منتشر نشده با شهید «ناصرالدین باغانی»: مراقب باشید که منحرفین در کمین نشستهاند
گفتوگوی با حجتالاسلام باغانی پدر شهید : حرکت در مسیر ولایت جامعه را از هر فتنهای حفظ میکند.
گزارش تصویری گفتگو با حجتالاسلام باغانی پدر شهید
اولین جرعه آن را که نوشیدم مست شدم و در حال مستی تقاضای جرعه ای دیگر کردم، اما این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی. پیاله ام را به طرفت دراز کردم و تقاضای جرعه ای دیگر کردم اما پیاله ام را شکستی. هر چه التماس کردم که جامی دیگر بده تا از حجاب جسمانی بیاسایم ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی . اکنون من خمارم و پیاله به دست هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم .
آخرین دست نوشته ی دانشجوی شهید ناصر باغانی
تفحص:
بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 8
کل بازدید: 204671
رتبه سوم در پنجمین طرح ملی وبلاگ نویسی بوی سیب، رادیو معارف
ح) کلیه حقوق مطالب نزد خدا محفوظ است. بازنشر به هر نحو آزاد
کیف اشتیاقی بهم
شوقا الی رویتک
فاصله تا کربلا
داستان کربلا را بخوان
و ما ادرائک ما لیلة القدر
استقبال
مَن مِثلُک ...؟
کاش شیعه نباشی رمیله
طا را میم الف ح، فقط زود برگرد!
ریز یادواره ها
ما عند الله
ریزواره های کوچه
از دست برفت
فکر کن چه نتهاست